۱۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۷
کد خبر: ۵۵۷۲۷۶
روشنفکری در ایران(۱۰)

دنیای تظاهر به اندیشه | حامیان استبداد؛ مدافعان استعمار

"روشنفکری" از ابتدا به صورت موجودی مصنوعی و وارداتی و به صورت تحمیلی توسط استعمارگران انگلیسی در کشور جا باز کرده و از پیوند میان استعمار غربی و استبداد قجری، فرزندی ناقص الخلقه به نام روشنفکری در ایران متولد شود.
روشنفکری

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، جریان روشنفکری در ایران و بررسی فعالیت های فکری و فرهنگی آنها در یک قرن و نیم اخیر می تواند نقش تأثیرگذاری در شناخت مهم‌ترین عرصه های فعالیتی این جریان و نفوذ آن در لایه های مختلف تصمیم گیری، تصمیم سازی و اجرایی کشور در برهه های زمانی گوناگون داشته باشد.

روند تاریخی جریان روشنفکری در ایران به لحاظ شکل گیری، طرز برخورد روشنفکرها با وقایع، نحوه نگرش آنها به جامعه و نیز روش های آنان در راستای اجرای اندیشه‌های خود می تواند تصویرگر این نقش در دوران معاصر باشد.

برای بررسی دقیق زمینه ها و بسترهای شکل گیری و رشد و گسترش جریان روشنفکری در ایران، باید رجوعی به تاریخچه این جریان در دوران مدرنسیم در پیکره فکری و فرهنگی و تمدنی غرب داشت چراکه جریان روشنفکری و شبه روشنفکری در ایران و تفکرات و فعالیت های آنها، وام گرفته از جریان روشنفکری در غرب پس از دوران مدرنیسم است.

در واقع جریانی که پرچمدار نهضت تجدد و مدرنیسم در غرب مدرن بودند با عنوان روشنفکران در برابر کلیسای قرون وسطی ایستاده و با حذف نهادهای دینی، بر روی ویرانه های اقتداری کلیساها شروع به رشد و گسترش کردند.

جوانه های جریان روشنفکری در ایران نیز از آغاز قرن 13 هجری و با آغاز استعمار انگلیس در ایران زده شده و نتیجه خود را در دوران قاجار و در اوج آن در زمان مشروطیت از سوی نسل اول روشنفکران فرنگ رفته و غرب زده و پس از آن نیز فعالیت های سیاسی، فکری و فرهنگی نسل بعدی این جریان در دوران پهلوی و اوایل انقلاب مشهود است که بررسی دقیق این فعالیت ها مجالی دیگر می طلبد و از حوصله این مطلب خارج است.

روشنفکری غرب زده؛ واداده در برابر غرب

با اندکی مداقه در تاریخ معاصر ایران می توان به خیانت های جریان روشنفکری غرب زده در موضوعاتی مانند امتیازات فراوان به استعمارگران، مبارزه با آزادی خواهان و انحراف جریانات آزادی خواه اصیل در دوران مختلف که ناشی از وابستگی فکری و فرهنگی به غرب و وادادگی در برابر کشورهای غربی است مشاهده کرد.

در واقع در تمامی قراردادها و معاهدات ننگین دوران قاجار می توان نقش محوری و ردپای جریان روشنفکر غرب زده و شخصیت های برجسته این جریان که پرورش یافته لژهای فراماسونری در ایران بودند را مشاهده کرد.

باید گفت که این وادادگی و تأمین خواست غرب، جزء لاینفک و جدایی ناپذیر جریان روشنفکری و شبه روشنفکری در ایران، از آغازین روزهای شکل گیری تا به امروز بوده است و اغلب شخصیت های جریان روشنفکری در بیش از یک قرن و نیم اخیر در کشور، وابستگی فکری، فرهنگی و اجرایی به دولت های غربی و استعمار داشته اند و علی رغم شعارهای فراوان پیرامون استقلال و آزادی عمل، خود عامل مستقیم و یا غیر مستقیم استعمار و استبداد در کشور در دوران حکومت قاجار و پهلوی بوده اند.

در حقیقت می توان گفت که هدف اصلی جریان روشنفکری از آغاز تا اکنون، سیطره مدرنیته بر ایران و برافکندن هویت دینی جامعه ایرانی بوده است؛ هدفی که گاه در همراه شدن با جریان اصیل مشروطیت و سپس انحراف آن و گاه با حمایت از استبداد رضاخانی و در سال های اخیر نیز با اجرای برنامه های فرهنگی در راستای هویت زدایی از فرهنگ ایرانی و اسلامی و جایگزینی نمادها و انگاره های غربی و گاهی نیز با اجرای برنامه هایی نظیر سند آموزش 2030 پیگیری شده است.

امام خمینی (ره) پیرامون خطر غرب زدگی جریان روشنفکری می فرمایند: «همه غربزدگی ها ظلمت است. اینهایی که توجهشان به غرب است، توجهشان به اجانب است، قبله شان غرب است… اینها در ظلمات فرو رفته اند، اولیائشان طاغوت است.»(صحیفه امام جلد 9 صفحه 460)

روشنفکری بیمار و آفت های آن در کشور

همانگونه که پیشتر اشاره شد؛ شکل گیری و گسترش جریان روشنفکری در ایران منبعث و برخاسته از روشنفکری غرب پس از دوران مدرنیسم است و به همین سبب نیز به عنوان یک موجود بیرونی و وارداتی که در فرهنگ و تمدنی دیگر متولد شده  و رشد یافته بود، وارد فرهنگ ایرانی اسلامی ما شد و به همین سبب نیز دچار تعارضات جدی با ساختار دینی کشور بوده است.

در حقیقت عدم سنخیت و ناهمخوانی روشنفکری در ایران با فرهنگ، تاریخ و تمدن ما سبب شد تا این جریان بیمار و ناقص، از ابتدا به صورت موجودی مصنوعی و وارداتی و به صورت تحمیلی توسط استعمارگران انگلیسی در کشور جا باز کرده و از پیوند میان استعمار غربی و استبداد قجری، فرزندی ناقص الخلقه به نام روشنفکری در ایران متولد شود.

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای پیرامون شکل گیری جریان روشنفکری در کشور می فرمایند: « بارها گفته‌ام که روشنفکرى در ایران، بیمار متولّد شد. مقوله روشنفکرى، با خصوصیّاتى که در عالمِ تحقّق و واقعیّت دارد - که در آن، فکر علمى، نگاه به آینده، فرزانگى، هوشمندى، احساس درد در مسائل اجتماعى و بخصوص آنچه که مربوط به فرهنگ است، مستتر است - در کشور ما بیمار و ناسالم و معیوب متولّد شد. چرا؟ چون کسانى که روشنفکران اوّلِ تاریخ ما هستند، آدمهایى ناسالمند.( 22/2/1377 بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران‌)

کشورهای استعمارگر که پس از دوران مدرنیسم توانستند تمام کشورها را زیر سیطره خود درآورده و فرهنگ خود را در جوامع گوناگون استیلا ببخشند، هویت دینی و فرهنگی جامعه ایرانی را مهم‌ترین عامل استقامت در برابر سیطره غرب می دیدند و جریان های استقلال خواهی و آزادی طلبی به پرچمداری روحانیت شیعی که نشان دهنده عمق نفوذ این فکر و فرهنگ در میان لایه های مختلف جامعه بود، دشمنان را بر آن داشت تا با ایجاد جریانی در برابر آن، عملاً مدیریت فکر و فرهنگ جامعه را در دست گرفته و روشنفکران را به عنوان مراجع فکری و فرهنگی جامعه مطرح کنند.

در واقع راه اندازی و کمک به گسترش جریان روشنفکری با حمایت استکبار و استعمار نشان دهنده پایگاه اصلی این جریان است و این موضوع آنجا نمود بیشتری می یابد که بدانیم جریان روشنفکر زاده غرب و براساس اهداف استعمار ایجاد شده است و در طول یک و نیم قرن اخیر، این جریان به یکی از دو قطب استعماری متصل بوده اند.

رهبر انقلاب پیرامون تقلید روشنفکران ایرانی از پدران معنوی خود در غرب می فرمایند: ««این تفکراتی که شما امروزه می بینید بعضی از تازه های رسیده به میدان فکر و اندیشه و سیاست بر زبان جاری می کنند، این حرف های قرن نوزدهمی فیلسوفان و سیاستمداران اروپایی است و آنها خیال می کردند [کار] دین تمام شد!»(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان سپاه  22/8 1378)

روشنفکری پس از انقلاب؛ از غرب ستیزی تا غرب گرایی

بررسی جریان روشنفکری در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نیازمند بررسی و دقت فراوانی است چراکه دگردیسی های فراوان فکری و عملی و شعارها و رفتارهای متناقض در طول این سال ها، جریان روشنفکری را دچار فراز و فرودهای فکری و رویکردی کرده و قبض و بسط های گوناگون را در دل جامعه روشنفکر غرب گرا به وجود آورده است.

جریان چپ مارکسیست که در سال های اول انقلاب، امام خمینی(ره) و مسؤولان رده بالای نظام را به سازش کاری با امپریالیسم متهم می کردند، با چرخشی عجیب، به خاستگاه اصلی خود بازگشتند و همچنین جریان لیبرال نیز که پرچمدار روشنفکری را در دست داشتند، به اصل خود رجوع کرده و همچون برادران مارکسیست خود در دامن غرب به مقابله با هویت دینی جامعه اسلامی می پردازند.

جریان روشنفکر غرب گرا در سال های اخیر نه تنها از فعالیت خود دست برنداشته اند بلکه با حجم بیشتری فعالیت های خود را انجام می دهند.

در حقیقت رویکرد فرهنگی دولت اصلاحات که مو به مو به اجرای برنامه های جریان روشنفکری غرب زده که در حلقه های آیین و کیان اختصاص داشت، نشان دهنده عمق نفوذ جریان روشنفکری غرب زده در دوران پس از انقلاب است.

این جریان که بازتولید آن در حلقه نیاوران به وضوح مشاهده می شود، در سال های اخیر تمام تلاش خود را بر عادی سازی رابطه با آمریکا و مذاکره با شیطان بزرگ قرار داد و توانست افکار عمومی را به سمت مطالبه عمومی نسبت به این موضوع کشانده و رسانه های زنجیره ای و وابسته به پایگاه روشنفکری نیز در این مدت بر طبل مذاکره کوبیده و حاصل آن توافق نامه تقریباً هیچ برجام است که به جای گشایش های وعده داده شده، شرایط بغرنج تری را برای کشور به وجود آورده است.

به هر روی جریان روشنفکر غرب زده در ایران که در طول یک و نیم قرن فعالیت خود، هدف اصلی را مقابله بنیادین با نهادهای دینی و هویت فکری و فرهنگی جامعه اسلامی قرار داده است و با استفاده از راهبردهای گوناگون چه در زمان همراهی با جریان مشروطیت و انحراف آرمان های اصیل و مردمی آن، چه در حمایت و به قدرت رساندن حکومت پهلوی و مشارکت در قدرت، چه در دوران پس از انقلاب و رجوع مجدد به اصل غرب پستی خود و چه در سال های اخیر و تلاش در جهت بی هویت کردن آرمان های انقلاب و هجمه به مبانی قدرت و امنیت فرهنگی کشور، تلاش کرده است تا اهداف اصلی استعمار را دنبال کرده و به گاه به صورت واضح و گاه مستتر، وابستگی خود به یکی از دو قطب استعمار را اثبات کند.

همان گونه که رهبر انقلاب فرمودند: «نباید اجازه داد که یک عدّه افرادى که سال هاى متمادى در این کشور با ابزارهاى روشنفکرى و با ابزارهاى فرهنگى، هیچ خدمتى به این مردم نتوانستند بکنند - حدّاقلش این است - در هیچ مشکل و مسأله مهمى نتوانستند با این مردم همراه باشند و به پاى مردم برسند؛ حتّى نتوانستند پابه‌پاى مردم برسند، چه برسد بخواهند جلودار و پیشرو و رهبر مردم باشند - همیشه عقب ماندند، همیشه در انزوا ماندند - اینها مجدداً به این کشور بیایند و سایه فکر و فرهنگ خودشان را حاکم کنند».( 22/2/1377 بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران‌) باید جامعه را نسبت به خطر این جریان وابسته آگاه کرده و مانع حاکمیت این فکر و فرهنگ در نهادهای تصمیم ساز و تصمیم گیر کشور شد./872/ی۷۰۲/س

وحید کوچک زاده

 

ارسال نظرات